بحران میانسالی چیست؟ علائم و علل آن چه هستند؟

بحران میانسالی چیست؟ علائم و علل آن چه هستند؟

اغلب از بحران میانسالی چنین یاد می شود که افراد مبتلا دچار افکار مربوط به مرگ خود می شوند و دائما با آن دست و پنجه نرم می کنند. همچنین در این بحران برخی از مسئولیت هایشان را کنار گذاشته و نسبت به آن ها بی تفاوت می شوند. در مقابل سعی می کنند بیشتر وقت خود را با انجام تفریحات بگذرانند. این‌ها همگی مواردی هستند که نشان می دهند فرد دچار بحران میانسالی شده است. در ادامه با ما همراه باشید تا بیشتر با این بحران آشنا شویم.

فهرست مطالب موجود در این مقاله:

بحران میانسالی چیست؟ علائم و علل آن چه هستند؟
تمام افراد دچار بحران میانسالی نمی شوند

بحران میانسالی چیست؟

اینگونه تصور می شود که پیری منجر به ایجاد احساس افسردگی، پشیمانی و اضطراب در فرد می شود و بحران میانسالی، مرحله ای از زندگی است که به افراد کمک می کند دوباره احساس جوانی کنند. زیرا تلاش می کنند با این واقعیت که زندگی آن ها به پایان رسیده است، کنار بیایند و تمایل داشته باشند که از ادامه آن نهایت استفاده را ببرند.

البته لازم به ذکر است که تغییرات عاطفی که برخی از افراد در دوران میانسالی تجربه می کنند، همیشه به تغییرات عمده در شیوه زندگی منجر نمی شود و نمی توان گفت که تمام افراددر این دوران احساس جوانی می کنند.

حقیقت این است که گاهی اوقات بحران میانسالی می تواند باعث تغییرات مثبت در زندگی شود.

آیا این بحران واقعی است؟

آنطور که مطالعات مختلف نشان می دهد، بحران میانسالی بسیاری از مردم جهان را با خود درگیر نمی کند. در واقع بسیاری از اصلا دچار این بحران نمی شوند.

جالب است بدانید که برخی از محققان معتقدند که مفهوم بحران میانسالی به یک ساختار اجتماعی مربوط است و این اعتقاد است که شما باید در دهه ۴۰ زندگی خود به نوعی بحران دچار شوید، برخی افراد را مجبور به تجربه این دوره می کند.

یک نظرسنجی بر روی بحران میانسالی در ایالات متحده آمریکا انجام شد تا مشخص شود که چند نفر دچار این بحران هستند. تقریباً ۲۶٪ از شرکت کنندگان گزارش دادند که دچار بحران میانسالی هستند.

اکثر شرکت کنندگان در این نظرسنجی گزارش دادند که بحران میانسالی آن ها قبل از ۴۰ سالگی یا بعد از ۵۰ سالگی رخ داده است.

نتایج نظرسنجی مذکور این سؤال را ایجاد می کند که آیا این بحران واقعاً مربوط به دوران میانسالی می باشد یا خیر، زیرا به طور معمول سن ۴۵ سالگی به عنوان سن میانسالی در نظر گرفته می شود.

از هر چهار نفری که می گویند دچار این بحران شده اند، اکثریت قریب به اتفاق می گویند که این بحران به دلیل تجربه یک اتفاق ناراحت کننده در سنین میانسالی در آن ها به وجود آمده است. به عنوان مثال، آن ها اتفاقاتی مانند طلاق، از دست دادن شغل، از دست دادن یک فرد محبوب یا جابجایی محل زندگی را علت شروع شدن این بحران می دانند.

علائم بحران میانسالی

از آنجا که برای تشخیص این بحران، روش های رسمی وجود ندارد، دانشمندان به سختی می توانند بر روی آن مطالعه انجام دهند و اغلب درباره آن با اختلاف نظر مواجه هستیم.

بخش عمده ای از تحقیقات انجام شده در این زمینه بر پاسخ افراد به سؤالات مربوط به اینكه آیا آن ها دچار این بحران شده اند یا نه، استوار هستند و ممکن است تعریف هر شخص از بحران با شخصی دیگر متفاوت باشد. به همین دلیل است که نتایج مطلعات بسیار متفاوت هستند.

اگرچه معمولاً تصور می شود که علائم این بحران مواردی مانند ترس از مرگ یا تمایل به جوان شدن مجدد هستند، اما افراد در این دوران می توانند علائمی بسیار متفاوت تر را تجربه کنند.

انجمن روانشناسی آمریکا در این ارتباط می گوید: «یک تغییر واضح و ناگهانی در رفتار» را می توان بحران عاطفی آشکار دانست. نمونه هایی از این تغییرات رفتاری می تواند شامل موارد زیر باشد:

  • بی تفاوتی نسبت به بهداشت شخصی
  • تغییرات چشمگیر در عادات خواب
  • کاهش وزن یا افزایش وزن
  • تغییرات خلقی مانند افزایش عصبانیت، تحریک پذیری، اندوه یا اضطراب
  • بی تفاوتی نسبت به روابط شخصی و عادات مختلف

علل بحران میانسالی

برای بسیاری از افراد، دوران میانسالی زمانی است که روابط و مسئولیت هایشان در حال تغییر است. ممکن است بعضی از افراد در دوران میانسالی نیاز به مراقبت از والدین پیر خود داشته باشند. برخی دیگر ممکن است احساس پوچی در زندگی داشته باشند یا ممکن است احساس کنند که فرزندانشان خیلی سریع رشد می کنند.

برای برخی از افراد، میانسالی ممکن است زمان افسوس و پشیمانی باشد.

روند پیری در این مدت بیش از هر زمان دیگری آشکار می شود. برخی از افراد ممکن است دچار بیماری شوند در حالی که برخی دیگر ممکن است کاهش توانایی های جسمی را تجربه کنند.

برای برخی از افراد، دوران میانسالی ممکن است زمان تأمل بسیار زیاد باشد. این دسته از افراد ممکن است به سال های گذشته زندگی خود نگاه کنند و سؤال کنند که اگر مسیری متفاوتی را طی کرده بودند، زندگی آن ها چگونه می شد؟ برخی افراد ممکن است پشیمان باشند که مسیر شغلی دیگری را انتخاب نکرده اند و یا زندگی را که روزی در رویاهایشان می دیدند، نساخته اند. گروهی دیگر ممکن است به روزهای شاد زندگی خود فکر کنند.

برای کسانی که هدف گرا هستند، ممکن است این تاثیرات بسیار سطحی باشند و باعث تغییرات در جهت مخالف شوند. این افراد به جای چشم دوختن به سال های گذشته، ممکن است شروع به تلاش برای دستیابی به اهداف بزرگتر در نیمه دوم زندگی خود کنند.

بحران میانسالی چیست؟ علائم و علل آن چه هستند؟
کاهش احساس خوشحالی از علائم این بحران است

کاهش احساس خوشحالی در بحران میانسالی

بسیاری از مطالعات نشان می دهند که خوشحالی به شکل حرف U است. کاهش تدریجی شادی در اواخر سال های نوجوانی آغاز می شود و تا زمانی که یک فرد در دهه ۴۰ زندگی خود قرار بگیرد ادامه می یابد و سپس در دهه ۵۰ مجددا خوشحالی شروع می شود.

داده های مربوط به نیم میلیون آمریکایی و اروپایی نشان می دهد که این تفسیر صحیح است. افراد در دهه ۶۰ زندگی خود گزارش داده اند که آن ها هرگز خوشبخت نبوده اند، اما در دهه ۴۰ گزارش کرده اند که در کم ترین میزان خوشحالی قرار دارند.

البته به نظر می رسد که این منحنی U شکل قابل تعمیم به کل جهان نیست و در کشورهای با درآمد بالا شیوع بیشتری دارد.

با اینکه داده ها چنین اطلاعاتی را نشان می دهند، اما یک باور عمومی وجود دارد که با افزایش سن، خوشحالی کاهش می یابد. به همین دلیل اکثر افراد پس از ۴۰ سالگی احساس می کنند که زندگی روز به روز بدتر می شود.

چه زمانی به کمک متخصص نیاز دارید؟

بحران میانسالی ممکن است تغییرات مثبتی در زندگی ایجاد کند که نیازی به کمک حرفه ای نداشته باشد. شاید علاقه شما به معنویات بیشتر شود یا شاید تصمیم بگیرید که به فعالیت های داوطلبانه بپردازید تا احساس کنید زندگی شما معنای بیشتری دارد.

اما این بحران گاهی نیز می تواند بر سلامتی شما تأثیر منفی بگذارد. اگر در دوران میانسالی متوجه شدید که دچار مشکلات روانی هستید، حتما به یک متخصص مراجعه کنید. برخی از این مشکلات عبارتند از:

  • پریشانی عاطفی شما توانایی خوابیدنتان را مختل کرده یا بر اشتهای شما تأثیر می گذارد.
  • توانایی تمرکز در محل کار را از دست می دهید و یا به دلیل پریشانی مجبور به گرفتن مرخصی شده اید.
  • استرس یا خلق و خوی شما بر روابط اجتماعی‌تان تأثیر می گذارد، مانند افزایش دعوا با شریک زندگی یا خواهر و برادر.
  • علاقه خود را نسبت به فعالیت های سرگرمی و اوقات فراغت از دست داده اید.

اگر در این دوران هستید و تصمیم به انجام یک سری اقدامات مانند خارج شدن از یک رابطه، تغییر شغل، تغییر محل زندگی و… گرفته اید، احتمالا دلیلش چیزی نیست جز بحران میانسالی! بهتر است پیش از هر اقدامی به متخصص مراجعه کنید و کمک حرفه ای بگیرید.

چگونه به افراد در این بحران کمک کنیم؟

اگر گمان می کنید که یک دوست یا عضو خانواده تان ممکن است دچار بحران میانسالی شده باشند، چندین کار وجود دارد که می توانید برای حمایت از آن ها انجام دهید:

  • شنونده خوبی باشید: بگذارید دوستتان در مورد پریشانی خود صحبت کند و به هیچ عنوان آن را قضاوت نکنید و فقط گوش دهید.
  • نگرانی خود را ابراز کنید: از گفتن مواردی مانند «به نظر می رسه دچار بحران میانسالی شدی» خودداری کنید. درعوض سعی کنید از او سؤالاتی بپرسید که کمک کننده باشند. مثلا بپرسید که «اخیراً انگار خودت نیستی! خوبی؟».
  • در مورد اهمیت کمک گرفتن صحبت کنید: فرد را تشویق کنید تا با پزشک خود صحبت کند. به خاطر داشته باشید که می تواند یک مشکل پزشکی در پشت تغییراتی که مشاهده می کنید وجود داشته باشد. به عنوان مثال، بیماری تیروئید ممکن است باعث تغییر در خلق و خوی شود. یا ممکن است علائم اولیه زوال عقل را ببینید. پزشک می تواند بیماری های مربوط به پزشکی را رد کرده و مشخص کند که برای درمان به یک متخصص بهداشت روانی نیاز است.
  • برای خودتان هم کمک بگیرید: اگر شخصی که نزدیک شماست و دچار بحران شده است و درخواست کمک شما را نمی پذیرد، برای خودتان به دنبال کمک حرفه ای بگردید. صحبت با یک متخصص بهداشت روان می تواند به شما کمک کند تا بتوانید به فرد دیگری کمک کنید و در عین حال سلامت خودتان را هم حفظ کنید.
  • خودکشی را جدی بگیرید: اگر کسی تهدید می کند که به خود یا افراد دیگر آسیب خواهد رساند، فوراً مداخله کنید و در صورت لزوم، فرد را برای ارزیابی به بیمارستان ببرید. اگر فرد از رفتن به بیمارستان امتناع کرد، با آمبولانس تماس بگیرید و فرد را بدون مراقبت رها نکنید.


منبع: verywellmind

نظر یا سوالی دارید؟
* نظر شما پس از تایید نمایش داده می شود.